مهلت ار عمر دهد سوی خرابات روم در پی پیر مغان از پی حاجات روم
بکنم از تنم این جامه تزویر و ریا بهر جبران گناهان پی مافات روم
نیست دشوار اگر جان بدهم در ره دوست بر سر عهد و وفا جانب میقات روم
خائف از جرم و گنه لیک به امید گذشت دل پر از خوف و رجا بهر ملاقات روم
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست فارغ از کشمکش دار مکافات روم
زندگان بس که دلم را به جفا آزردند به شکایت همه شب جانب اموات روم
واعظ شهر که دین ملعبه بازی اوست من چسان در پی تزویر و خرافات روم؟
تاریخ : چهارشنبه 88/11/28 | 5:43 عصر | سراینده: حاج فیض الله خدایی | دیدگاه
.: Weblog Themes By Pichak :.