ما اگر مملکت و عزت و عنوان داریم هرچه داریم هم از خون شهیدان داریم
از فداکاری و خون شهدا بود که ما حال اهواز و خرمشهر و آبادان داریم
پایداری دلیران وطن بود که ما پاوه و فکه... مهاباد و مریوان داریم
گر که مایوس ز ما گشته ابر قدرت غرب امتیازیست که از خون شهیدان داریم
خواب صدام که ز اهواز به تهران میگفت بی اثر کردن آن را ز شهیدان داریم
جنگ تحمیلی اگر این همه قربانی داشت آبرو و شرف و عزت و ایمان داریم
شهدایی که چو گل گشت در اینجا مدفون افتخاریست که ما در همه دوران داریم
دست دشمن اگر از کشور ما کوتاه است ز اتحادی است که ما ملت ایران داریم
گر که ایران شده الگوی بسی کشورها سبب آن است که ما دولت قرآن داریم
می توانیم که بر کل جهان فخر کنیم رهبر عالم و فرزانه به میدان داریم
گر خدایی به زبان الکن و سست اشعار است چشم اغماض ز حضّار و ادیبان داریم...
بانگ رحیل می رسد
گشتم خمار ساقی سیمین عذار کو؟ بی خود شدم ز خویش ره کوی یار کو؟
ایام هجر طاقت و صبرم تمام کرد ایام وصل و طی شدن انتظار کو؟
واعظ برو به من سخن از خوب و بد مگو دیر مغان و جام می خوشگوار کو؟
بانگ رحیل می رسد و ما به خواب خوش از همرهان راه سفر یک سوار کو؟
جای درنگ نیست در این کاروانسرا مست و خراب و عابد شب زنده دار کو؟
ما را ز علم دین خط فرمان یار بس اندر طریق ما دو و پنج و چهار کو؟
این سان که یار چهره نماید ز ما نهان دیگر تحملی به من بیقرار کو؟
زاهد تو را بهشت و مرا دست و زلف یار وانگه نظر کنیم که پایان کار کو؟
پیری رسید و رفت "خدایی" جوانیت محصول عمر رفته بی اعتبار کو؟
.: Weblog Themes By Pichak :.